ماه رمضان، ماه قرآن است و کرسیهای تلاوت و ختم قرآن در این ماه در مساجد برگزار میشود. با این همه بسیار اتفاق میافتد که انسانی قرآن را از ابتدا تا انتها تلاوت میکند ولی تاثیر مثبتی بر وی نمیگذارد. استفاده بهینه از قرآن کریم نیازمند یادگیری روش مواجهه با قرآن است.
در همین زمینه با محمدرضا بهتاش، مدرس حوزه و دانشگاه و مشاور فلسفی گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
شیوه مواجهه ما با قرآن کریم در ماه رمضان که به عنوان بهار قرآن شناخته میشود باید چگونه باشد تا بهره بهتری از این کتاب ببریم و تاثیر آیات الهی را در زندگی خودمان احساس کنیم؟
ارتباط گرفتن با هر کتابی، حتی کتابهای بشری نیازمند توجه به شیوه ارتباطگیری است چراکه هر کتابی ویژگیهایی دارد که لازم است انسان برای مطالعه و خواندن آن کتاب به آن ویژگیها توجه کند تا بهرهگیری انسان از آن کتاب حداکثری باشد. در مورد قرآن که کتابی غیر بشری و از ناحیه خداوند است اهمیت این مسئله چند برابر میشود. کتابی که وقتی خودش را معرفی میکند به عنوان برهان، شفا، موعظه، نور، هدایت، بینه، تبیان، مبارک و رحمت و امثال اینها معرفی میکند. وقتی انسان به این ویژگیها توجه میکند این مسئله به ذهن انسان میرسد که برای ارتباط گرفتن با این کتاب نمیشود فقط به خواندن آن اکتفا کرد.
من میخواهم روش ارتباط گرفتن با قرآن را از خود قرآن استفاده کنم. اولین قدم همانطور که همه میدانیم خواندن کتاب الله است. خود قرآن هم دستور به خواندن میدهد. چه مقدار بخوانیم؟ قرآن در این زمینه سختگیری ندارد و میفرماید «ما تیسر» یعنی هر چقدر برای انسان آسان است. قرار نیست انسان خودش را در این زمینه به سختی بیندازد. اگر جاهایی هم بر ترتیل قرآن تاکید میشود به خاطر اثرگذاری بیشتر است ولی آنچه اهمیت دارد خود خواندن است چون وقتی صدا و صوت باشد، در ارتباطگیری اثر بیشتری دارد.
قدم دوم شنیدن قرآن است. در کنار اینکه انسان قرآن را میخواند، خود شنیدن کلام خدا اثر دارد. ملاصدرا تمایز خواندن و شنیدن را در اسفار مورد توجه قرار میدهد و بیان میکند برخی افراد قرآن را میخوانند ولی برخی کلام الله را میشنوند. در خود قرآن هم تصریح دارد که یکجاهایی باید انسان قرآن را بشنود. امروزه هم در گفتوگو بر مسئله شنیدن خیلی تاکید میشود و این نشان میدهد در رابطه با قرآن باید گفتوگویی میان انسان و قرآن ایجاد شود. پس در کنار اینکه قرآن را میخوانم گاهی هم باید بشنوم. در عرف اگر صوت کسی به گوش ما برسد ولی کلامش به جانمان ننشیند، شنیدن اتفاق نیفتاده است لذا گاهی اوقات وقتی کسی به حرف شما توجه نمیکند به او میگویی چرا حرف مرا نمیشنوی. بنابراین شنیدن باید با توجه باشد.
باید چه کنیم تا در آیات، کلام الله را بشنویم؟
ملاصدرا قائل است زمانی شنیدن کلام الله اتفاق میافتد که یک ارتباط حبی با خدا برقرار کنیم و هم محب و هم محبوب خداوند شویم. بنابراین از نظر ملاصدرا راه رسیدن به کلام خدا و اینکه کلام خدا را بشنویم این است که انسان در کنار محب خدا بودن محبوب خدا هم بشود و کمی بالا بیاید. آیه «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ» هم به همین بالا رفتن اشاره دارد، گویی یک فعالیتی باید از طرف انسان صورت بگیرد و کمی ارتقا پیدا کند تا شنونده کلام خدا شود. بنابراین باید یک تلاش و سلوکی از ناحیه انسان اتفاق بیفتد، نه اینکه فقط آیات خدا به گوش ما برسد.
قدم سوم بعد از خواندن و شنیدن، تعلم است. در کنار خواندن و شنیدن باید یک دغدغهای برای تعلم وجود داشته باشد. قرآن تعبیر جالبی دارد و میفرماید: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْهَا». کلمه «صدف» یعنی من از کنار آیات همینطوری رد شوم و بیاعتنا باشم. خداوند صدف را تقبیح کرده است و فرموده برخی افراد از کنار آیات رد میشوند، یعنی دغدغهای نسبت به تعلم از آن ندارند. در ماه رمضان یک مسابقهای راه میافتد که چند صفحه قرآن خواندیم، چند جزء قرآن خواندیم. این اصلش بد نیست ولی باید یک دغدغهای در کنارش باشد. امام رضا(ع) فرمود چون من به معانی آیات توجه میکنم موجب میشود ختم قرآنم طول بکشد. بنابراین این ظلم به قرآن است که انسان آیات را بخواند و راحت از آن رد شود تا یک جزء تلاوت کرده باشد. بنابراین این تعلم هم مسئله مهم است.
قدم چهارم این است که این تعلم عمیق شود و تبدیل به تعقل و تفکر شود. در سوره فرقان آمده است: «وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا». شاید در برخی فضاهای مذهبی گفته شود که قرآن فقط باید خوانده شود و پذیرفته شود و به آن عمل کنیم ولی خود قرآن میفرماید عبادالرحمن کسانی هستند که وقتی آیات برای آنها خوانده میشود، بیدلیل آن را نمیپذیرند، گویی دارد یک تفکری اتفاق میافتد و شخص متفکرانه و نقادانه با آیات مواجه میشود. این هم خیلی مهم است. از یکی از بزرگان دینی سوال کردند چه شد که شما به این درجه از علم رسیدی، ایشان گفت من هیچ صفحهای را نفهمیده ورق نزدم. ما در تاریخ در کتابهایی که مربوط به تفسیر قرآن است این گزارش را داریم که در زمان پیامبر(ص) مسلمانان هر ده آیه قرآن را یاد میگرفتند، دنبال این میرفتند که آن ده آیه را بفهمند و تا فهم نمیکردند سراغ دریافت آیات دیگر نمیرفتند. خود قرآن هم میفرماید برخوردتان با قرآن صما و عمیا نباشد و هر جای قرآن را نفهمیدید همانجا بایستید تا معنای آن را بفهمید. این هم یک شرط اساسی است که هم از نظر روشی مهم است و هم پیامبر(ص) و ائمه(ع) این مسئله را به ما آموزش دادند.
قدم پنجم عمل کردن است یعنی انسان دغدغه داشته باشد چیزهایی که فهمیده است را در زندگی خودش پیاده کند. به تعبیری دیگر باید در مواجهه با قرآن نتیجهگرا هم باشیم. قرآن موعظه است، هدایت است، رحمت است ولی آیا ما به نکاتی که از آن آموختیم عمل کردیم یا عمل نکردیم. خود قرآن میفرماید اگر شما نسبت به نعمتها شکرگزار باشید نعمتتان افزوده میشود. منظور از شکر، شکر زبانی نیست که انسان پشت هم بگوید «الحمد لله»، بلکه شکر علمی منظور است. بنابراین ما در عمل باید شکرگزار نعمت قرآن باشیم.
در کتاب نهج البلاغه هم توجه ویژهای به قرآن شده است و راهکارهایی به عنوان روش مطلوب مواجهه با قرآن ارائه شده است. در این زمینه هم توضیح بفرمایید؟
امیرالمومنین(ع) در دو خطبه نهج البلاغه پنج دستور برای ارتباطگیری با قرآن فرموده است که خیلی مهم است. چهار مورد آن در خطبه ۱۷۶ است، یک مورد هم در خطبه ۱۵۸ است. این پنج مورد عبارت است از؛ استشفا، استنصاح، استعانت، استدلال، استنطاق. همه این کلمات از باب استفعال است. باب استفعال در زبان عربی بر طلب همراه با تلاش دلالت دارد. بنابراین بنا است ما در ارتباطگیری با قرآن هم طلب کنیم و هم تلاش داشته باشیم و باید تلاشی از طرف خواننده رقم بخورد.
استشفا فقط این نیست که من قرآن را بخوانم و شفا بگیرم بلکه باید شفا را از قرآن طلب کنم که نمونه آن را عرض میکنم. استنصاح یعنی نصیحتهای قرآن را بیرون بکشم و بشنوم یعنی دغدغه من هنگام قرآن خواندن این باشد که نصیحتهای قرآن را بیرون بکشم و اینگونه نباشد که آیات را بخوانیم و پیش برویم و هیچ مسئلهای نداشته باشیم. استعانت یعنی ببینم قرآن چه کمکی برای زندگی من دارد. استدلال یعنی بتوانیم دلایل قرآنی را استخراج کنیم و در زندگی به کار ببریم. مورد پنجم هم استنطاق است یعنی قرآن را به حرف بیاورم. در یکی از خطبههای نهج البلاغه دو کلمه که به ظاهر پارادوکسیکال هستند در کنار هم آمدند. حضرت میفرماید قرآن کتابی صامت و ناطق است. صامت یعنی حرف نمیزند، ناطق یعنی حرف میزند. اگر بخواهیم از این پارادوکس بیرون بیاییم راهش این است که ما قرآن را به حرف بیاوریم. بنابراین من باید تلاش کنم که قرآن با من حرف بزند و من شنونده کلام الله شوم. پس قرآن هم صامت است و هم ناطق است و این من هم هستم که باید با مسئله سراغ قرآن بروم و از قرآن حرف طلب کنم و قرآن را به سخن بیاورم.
وقتی میگوییم قرآن شفا است، باید شفا بودن قرآن آثار داشته باشد. خداوند میفرماید: «کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلَا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ» یعنی قرآن کتابی است که باید حرج و دلواپسی را از دل تو بردارد. آیا وقتی من قرآن میخوانم این حالت را دارم؟ وقتی شما قرآن میخوانی قاعدتا نباید در دلت حرج باشد. در آیه دیگر میفرماید: «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ» یعنی خدا به واسطه قرآن، انسانها را به سمت سلامت و خوشبختی رهنمون میشود. پس ما باید نسبت به قرآن نتیجهگرا باشیم و این پنج موردی که امیرالمومنین(ع) فرمود را از قرآن طلب کنیم. توجه داشته باشید که در این پنج مورد، از استخاره سخن گفته نشده است ولی متاسفانه جامعه ما بیشتر استخاره به قرآن میکند. بنابراین مطالعه قرآن باید یک ارزش افزوده برای ما داشته باشد و علم و باورهای ما در اثر ارتباط با قرآن بیشتر شود.
برای مسئله استشفا از قرآن که اشاره فرمودید، چند نمونه عینی هم ذکر بفرمایید.
من یک نمونه کاربردی عرض کنم. یکی از مشکلات جدی و رایج دنیای معاصر اضطراب و افسردگی است. قرآن تعبیری دارد و میفرماید «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» یعنی یک عدهای به خاطر کارهایی که میکنند خوف و حزن ندارند، خوف با اضطراب نزدیک است، حزن با افسردگی. در قرآن خیلی صفات برای کسانی ذکر شده که خوف و حزن ندارند یعنی بخشی از آیات به این مسئله اختصاص داده شده است. با رویکرد نتیجهگرایی و عملگرایی میتوانیم سراغ آیات رویم و این آیات را یادداشت کنیم و بعد ببینیم اضطراب و افسردگی ما کمتر میشود یا نه.
ما در قرآن ارتباطدرمانی داریم که بیان میکند چکار کنیم ارتباط خوبی با دیگران داشته باشیم. ما در قرآن گفتوگودرمانی داریم که به ما یاد میدهد با دیگران چگونه حرف بزنیم. یک چیزی که در قرآن میشود دنبال کرد قصهدرمانی است. امروز داستاندرمانی در برخی کشورها خیلی جدی گرفته میشود. علاوه بر اینها ما معنادرمانی داریم، دعادرمانی داریم و حتی درمان بیشعوری. آیاتی داریم که تعبیر «لایشعرون» دارد که نشان میدهد ویژگی انسانهای بیشعور چیست. اگر من با دغدغه به صورت نتیجهگرا سراغ قرآن بروم و دنبال درمان باشم ماه رمضان فرصت خوبی برای این کار است.
نظر شما